زیارت قبر سیدالشهدا علیهالسلام توسط جابربن عبدالله انصاری در اربعین
بر پـای گل از خار ستم، آبله پیداست سر سلـسـلهای را اثر سلـسـله پیداست از فرش الی عرشِ خدا ولوله پیداست در وادی خـونـیـن بـلا قـافـلـه پیداست دارنـد هـمـه از شــرر داغ چــراغـی خـیـزیـد کز این قـافـله گیریم سراغی این قافله رو کرده به بیت الحرم عشق کـوبـیـده به میدان اسارت عـلـم عشق گفته است بلیها به بـلاهای غم عشق از بـهـر طـواف حـرم محـتـرم عـشق احـرام هـمـه جـامـۀ خـونـیـن اسـارت کردند به خوناب جگر، غـسل زیارت جـابـر بـه سـر تـربـت دلـدار رسـیــده بـر یـاور بـییـاور دیـن یـار، رسـیـده گویی که بر آن کـشـته عزادار رسیده بـا سـیـنـۀ سـوزان و دل زار رسـیـده محرم شده و اشکفشان، خوانده خدا را با خـون جـگـر شـسـتـه قبور شهدا را آورده غـریـبـی غـم دل بهـر غـریـبی افـتـاده حـبـیـبـی به روی قبر حـبـیـبی بیـمـار فـراقـی شده مـهـمـان طـبـیـبی نه تاب و توانی، نه قراری، نه شکیبی میگفت: حـبیبی که غمت کرده کـبابم من دوستم آخـر، بده ای دوست جوابم ای نـام تـو روشنـگـر دل جان کـلامم ای یافته سبـقـت ز سـلامـم به سـلامـم ای دادرس و رهـبـر و مولا و امـامـم هم عاشق و هم دوست و هم پیر غلامم با یـاد تو در این سـفـر از شهر مدینه تا کرب و بلا کوفـته ام بر سر و سینه |